شهر سردشت متشکل از چند روستا از جمله روستاهای مازه سردشت ، ساخت سردشت ، آبزا سردشت ، سردشت سفلی ، برآفتاب سردشت ، شهرک الغدیر ، ایزدآباد و شهرک نور و چالکو سردشت تشکیل شده است . این تقسیم بندی به این معنا می باشد که وسعت این شهر خیلی زیاد می باشد و خدمات رسانی به این شهر خیلی مشکل می باشد . که شهر سردشت قبل از این تقسیم بندی از طریق دهیاری ها اداره می شدند و با توجه به امکانات محدود دهیاری امکان رسیدگی خیلی زیاد به این روستاها نبود و بعد از تقسیم بندی و تجمیع این روستاها و تبدیل آنها به شهر توقعات از شهرداری به مراتب بیشتر شده است . شهر سردشت متشکل از بیش از ۱۰۰۰ خانوار می باشد که دارای بیش از ۵۰۰۰ نفر جمعیت می باشد . شهر سردشت تمام کوچه های آن خاکی می باشد که در مواقع برف و باران باعث جمع شدن آب در کوچه ها می شود و باعث سخت شدن تردد افراد و وسایل نقلیه می شود . و جاده اصلی سردشت هم حال روزی بهتر از کوچه های آن ندارد و در سرتاسر مسیر آن لکه های زیادی دیده می شود و وجود دست اندازهای غیر استاندارد که باعث خسارت به وسایل نقلیه و افزایش تصادفات شده است و عرض جاده هم خیلی کم می باشد و جاده هم جدول بندی نمی باشد و هرزآب ها را هم نمی توان به طور صحیح هدایت کرد . شهر سردشت فاقد فضای سبز و زمین ورزشی مناسب می باشد . برق منطقه ای سردشت هم با کوچکترین بارانی قطع می شود که نیاز مبرمی به افزایش توانای برق دارند و مشکل اصلی و اساسی شهر سردشت کمبود آب می باشد که در فصول پاییز و زمستان آب خیلی کم می باشد و با تانکر آب رسانی می کنند . که انتظار می رود آب از طرف آبزیر که در ۹ کیلومتری شهر سردشت قرار دارد که آبزیر دارای چشمه های جوشان می باشد که به سمت آتشگاه و به رود خرسان می ریزد. و مشکلات اساسی دیگر سردشت می توان به کمبود وسایل شهرداری جهت جمع آوری زباله و نبود آتش نشانی ، نبود مرکز خدمات درمانی مجهز برای شهروندان ، نبود فضاهای ورزشی کافی برای جلوگیری از ورود جوانان به سمت اعتیاد ، عدم توجه به آبشار آتشگاه به عنوان یک قطب توریستی ، عدم وجود کارگاههای قالیبافی با توجه به مستعد بودن بانوان شهر سردشت در قالیبافی و … اشاره کرد .
اگر در لباس یک غریبه از شهر سردشت رد شوی و شناختی از این شهر نداشته باشی، شاید اولین چیزی که در ذهنت متبلور می شود این باشد که شهر سردشت از لحاظ برخورداری از زیرساخت های مناسب، در سطحی بسیار پایین قرار دارد و همچنین محرومیت شعار حک شده بر پیشانی آن است. اما اگر زاده ی این شهر باشی یا از هویت، اصالت، فرهنگ ها و قابلیت های آن باخبر باشی جور دیگری همه چیز را خواهی دید؛ شاید نگاه خیلی از ما همین باشد: شهر سردشت دریایی از استعداد ها و قابلیت ها است که به دلایلی مانند نبود خواست جمعی، اختلافات جزیی درون شهری و مهاجرت های افراد، هر روز نسبت به قبل خستگی و عدم نشاط را بیشتر در چهره آن می توان دید! چرا اعتقاد داریم که جایگاه این شهر بالاتر از مرتبه ایست که در آن قرار دارد اما این اتفاق هرگز نمی افتد؟ مشکل کجاست؟ شهرسردشت در سه بخش کشاورزی، گردشگری ، صنعت و ورزش می تواند قطبی مهم در استان محسوب شود.
شهر سردشت یک گلخانه ی طبیعی است؛ البته گلخانه ای که آب ندارد!
شهر سردشت بهشت باستان شناسی و گردشگری است؛ اما در زیر خروارها فراموشی دفن شده است!
شهر سردشت با داشتن جوانان آماده به کار و زمین های فراوان برای صنعت ؛ اما دریغ از سرمایه و سرمایه گذار
شهر سردشت در اوج محرومیت، قهرمان پرور و شهید پرور است. اما افسوسِ من برای استعداد هایی که حتی فرصت شکوفا شدن را هم ندارد، چه رسد به اینکه میدانی برای خودنمایی آنها فراهم باشد.
شهر سردشت با تکیه بر این چهار بخش می تواند همه ی آنچه را که هرگز نداشته است به دست آورد و صفحه ی سیاه محرومیت را از چهره خود کنار زند. اما گفتن این مطالب راحت ترین کاری است که امکان دارد ولی عمل به آنها سخت تر از آن است که فکرش را می کنیم.